پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۲
می خوام برم کوه شکار آهو ، تفنگ من کو لیلی جان تفنگ من کو این آهنگه رو مامان من خیلی وقتا حین آشپزی ، ظرف شستن خلاصه همین جوری که تو خونه بود و کاراش رو میکرد میخوندش . آهنگه پر از تصویرهای قشنگه ، هی که بزرگتر شدم تصویرها عوض شدن ، اول فکر میکردم خواننده میخواد جدی تفنگ رو برداره و بره کوه تا آهو شکار کنه ، بعد به این نتیجه رسیدم  آهنگه از چیزی که میگه غمگین تره ، تفنگ واقعن برا شکار آهو نیست و الان باز فکر میکنم آهنگ همچین غمگینی هم نیست بله سر جهانبینی بنده رو میبینید در همین یک خط . با اینکه این آهنگ رو مامانم تو خونه میخوند ، من همیشه تصورم از لیلی جان خود مامان بود . امروز که میگشتم تو اینترنت دیدم کوروش یغمایی هم خوندتش ، با کلی آهنگ های خوب دیگه ، مثلن یک گلی سایه کمر و اینا ، همون کنار صفحه یوتوب پیشنهادشون میده . یادم رفت اینو بگم  ، من خیلی ها از مادرها رو دیدم که این رو تو خونه میخونند ، حتا همین جا کلی از وبلاگ نویس ها ، کلی که نه ، اما حداقل سه تایی رو دیدم که وسط حرفهاشون گفته بودن داشتن اینو میخوندن ، خیلی جالبه ها  شما بهش فکر کنید
تصویر
یه چند وقت دیگه بیست و دو سالم میشه . خودمم باورم نمیشه ،  دلم میخواد بیست و یک ساله بمونم ، اما خب ظاهرن به دل من نیست . موهام رو شهریور کوتاه کردم ، بلند بودن ، از دو ماه قبل باز گذاشتم بلند شن ، موی کوتاه داشتن خوب بود ، الان هم که باز دارن بلند میشن خوبه ،پیچ و تاب میخورن و مسخره میشن گاهی ، خودم رو تو آینه میبینم و خنده ام میگیره ، بیشتر از این کاری از دستم بر نمیاد ،  هنوز اونقدر بلند نیست که تل و گیر سر به کارم بیاد ، اونقدر هم کوتاه نیست که با ژل و اینجور چیزها بشه نگهش داشت . صبحا میرم دانشگاه تا عصر ، معمولن تو کارگاه زخمی پخمی میشم ، هفته قبل دستم رو خیلی بد سوزوندم ، پریروز که نشسته بودم درس میخوندم زخمش افتاد و پوست تازه پیدا شد ، قشنگه ها ، تو هفته‌ی قبل من از اون حال‌های غمگینی بودم که انگار تو دنیا نیستم ، میرم و میام و اصلن نمیفهمم روزها چطوری میگذرن ، بعد تو همچین روزهایی زخم‌ها خوب میشن و زمان میگذره و فلان . آخر شب‌ها پنجره‌ی آشپزخونه رو باز میکنم و ظرف می‌شورم ، ظرف شستن خیلی خوبه ، همه جا تمیز میشه به آدم حس مفید بودن دست می‌ده ، یه درخت بید هم هست روبرو...