Silver and gold in the mountains of Spain , I have to see you again and again
نمیدونم چرا اما از اون مدت کوتاهی که اهواز درس خوندم همیشه کلی چیز برا تعریف کردن دارم ، شاید برای اینکه اولین شهری بود که توش تنها زندگی کردم . اهواز شهر شلوغی هست ، از اونجا بود که شروع کردم The Doors گوش دادن ، چون آهنگ هایی که تا قبلش گوش میکردم انقدرآروم بودن که توی شلوغی شهر گم میشدن ، اما صدای جیم موریسون خوب میموند و شنیده میشد . یه تصویری توی ذهنم هست از دم غروب ، که خورشید اومده تا نزدیکی کارون و همه چی طلایی شده ، من تو اتوبوس نشستم و دارم Spanish Caravan رو گوش میکنم . شاید قبلن هم گفته باشم اما برا من اغلب کلمه ها ، آهنگ ها رنگی ان ، اهواز توی ذهن من طلایی هست . اونروز توی اتوبوس داشتم میرفتم پیش فریده . وقتی که تازه رفته بودم اهواز و اتاق نداشتم یه شب توی خوابگاه پیش فریده موندم ، فریده یکی از دوست داشتنی ترین آدم هایی هست که به عمرم دیده ام ، کرد بود ، و سال آخر جغرافی ، یه روز رو یادم میاد که از خواب بیدار شده بودم و فریده دا شت به کردی با خواهرش حرف میزد ، توی خواب و بیداری صدای فر...