سيصد متري دور تر از جاده يه مدرسه ي ابتدايي پيدا بود كه همه اش يك يا دو تا اتاق به هم چسبيده داشت و حياط آسفالته ي كوچكي كه ديوار نداشت . سه چهار تايي پسربچه داشتند توي حياط توپ بازي مي كردند و يه دختر هفت-هشت ساله با مقنعه ي سفيد و مانتو شلوار صورتي كم رنگ داشت دور آسفالت حياط پيتكو پيتكو مي دويد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر