مادربزرگی داشته ام که وقتی بارون شدید می باریده ، خوشش می اومده بره رودخونه ی خشک وسط شهر رو نگاه کنه که پرآب می شده و آب گل آلودی ، رنگ شیرکاکائو ، توش براه می افتاده . دایی هام حتما مادربزرگ رو می بردند تماشای رودخونه و مامانم محاله توی شرشر بارون یاد این عادت مادرش نیوفته .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر