۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

داشتم درباره ی دیابت میخوندم ، همزمان فکر میکردم دستکش های یه بار مصرفی رو که خریدم رو کجا گذاشتم ، بعد یهو یاد یه چیزی افتادم ، یه سس های تندی به تو شیشه های گرد بود ، رقیق و قرمز بود و میریختم روی نیمرو و میخوردیم . دور میز آشپزخونه ، عصرها . اول مزه اش اومد تو دهنم ، بعد بوش پیچید تو دماغم و آخر یادش افتادم . انقدر خاطره ی دوری هست که یهو با خودم گفتم ، چی شد ؟ وات د فاک ؟ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر