چی درمورد بیحجابی خوبه به نظر من ؟ برا من یکی از خوبیهاش اینه که دیگه گوشهام دیگه زیر مقنعه و شال نیستن ،هوای سرد میخوره بهشون و یخ میکنن و اینجوری من بعد من بعد از سالها به عادت خم کردن لاله ی گوشم برگشتهام ، این عادته مال وقتی هست که من بچه بودم ، شیشهی شیرم رو میگرفتم دستم و میرفتم توی اتاق و پاهام رو میزدم به در کمد و شیر میخوردم و لالهی گوشهام رو که یخ بودن رو میگرفتم و خم میکردم به سمت داخل گوشم که داغ بود و صداها هو میکشیدن و دور میشدن و من کیف دنیا رو میکردم ، گاهی هم به این فکر میکردم که کاش میشد همزمان هم شیشه شیر رو نگه دارم ، هم بتونم همزمان هردوتا گوشم رو بشکنم . الان وقتی گاهی سر کلاس در حال ور رفتن با گوشم مچ خودم رو میگیرم میبینم چه چیز خوبیه که این گوش ها دیگه زیر مقنعه نیستن و میشه مثل اونوقتها باهاشون بازی کنم و البته که اولین باری که فهمیدم به عادت روزهای دو ، سه سالگیم برگشته ام کلی کف ام برید .
Pioneer Species
هنوز چهرهی هیجانزدهی بابا با اون سبیل سیاهش یادم میاد که گلسنگ رو اولین بار برام تعریف کرد. معجزهی همزسیتی جلبکهای چند سلولی فتوسنتزکن با قارچ، از اولین چندسلولیهایی که آب خارج شدن، سنگ رو خاک کردن تا خزه بیاد و لایهی ضخیمتری بسازه و کمکم گیاههای دیگه بیان. بابا با انگشت اشارهاش که هنوزم همون شکلیه و ناخن تمیز و کوتاه داره و پوست خشک و یخزده، میکشه روی گلسنگ. بعدش من دست میکشم و انگشت کوچیکم اولین نشونههای امید روی زمین رو لمس میکنه. گلسنگ که منتظر میمونه و توی بدترین شرایط، روی هر سطحی و با کمترین بارون رشد میکنه و سبز میشه. سبز امید. آبی امید، نیلی امید، هزار رنگ امید. من چرا انقدر امیدوارم؟ این بپر بپر کردن های کوچیک و ادای پرواز درآوردن از کجا میاد؟ پس چرا چند ساله انقدر سنگینم؟ مثل یه کیسه شن خیس، خیس از کورتیزول. اینجا که میرسه همیشه بغضم میگیره ولی گریه نمیاد، به قول همکارم چون heavily medicated ام. ولی کاش مثل خیلی خیلی بچگی بود، وقتی افسرده نبودم. مضطرب نبودم. زندگی میکردم بدون دارو. بابا روی فسیل یه گیاه هم دست کشید. یه روز که سرد ...
خوبه دیگه...من یه عادت دیگه ای هم که داشتم این بود که با دست تند تند رو گوشم می زدم صدا ها یه طوره خیلی باحالی دی جی می شد...این کار رو الانم می نم البته
پاسخحذفآره خوبه که مجبور نبودی مقنعه سرت کنی ، و گرنه صداها خوب قطع و وصل نمیشد و عادتت از سرت افتاده بود :))
پاسخحذفاین جریانِ پا به دیوار زدن رو منم داشتم خیلی حرکتِ باحالی ئه
پاسخحذفآره حتی مثلن وقت تلویزیون نگاه کردن به میز تلویزیون
پاسخحذف