۳- بذاریدش تا حدود یه ماه بمونه ، ترجیحن یه جای گرم .
۴- شکر باعث میشه لیموها آب بندازند و تا روی آخرین ردیف لیموها رو یه شربت غلیظ طلایی میگیره ، هرچی لیموهاتون آبدارتر بهتر البته...این میشه یه جور چاشنی لیمو که با چای خورده میشه و من یه زمانی از توی مجله هنر آشپزی یاد گرفتم و مامانم اولین بار درستش کرد ، بعدن فهمیدم که مادربزرگم هم درست میکنه و همچین چیز خفنی هم نیست ، البته این رفتاری هست که مادربزرگم نسبت به همه چیز داره ، برا من که لحظه های خوبی رو ساخته با کلی آدم های خوب ، اینجا دستم از اون آدم های خوب کوتاهه و تنهایی خوردنش چندان لطفی نداره ، گفتم شما یاد بگیرید و توی تابستون درستش کنید و پاییز و زمستون رو دور هم بشینید و چای لیمویی بخورید .
Pioneer Species
هنوز چهرهی هیجانزدهی بابا با اون سبیل سیاهش یادم میاد که گلسنگ رو اولین بار برام تعریف کرد. معجزهی همزسیتی جلبکهای چند سلولی فتوسنتزکن با قارچ، از اولین چندسلولیهایی که آب خارج شدن، سنگ رو خاک کردن تا خزه بیاد و لایهی ضخیمتری بسازه و کمکم گیاههای دیگه بیان. بابا با انگشت اشارهاش که هنوزم همون شکلیه و ناخن تمیز و کوتاه داره و پوست خشک و یخزده، میکشه روی گلسنگ. بعدش من دست میکشم و انگشت کوچیکم اولین نشونههای امید روی زمین رو لمس میکنه. گلسنگ که منتظر میمونه و توی بدترین شرایط، روی هر سطحی و با کمترین بارون رشد میکنه و سبز میشه. سبز امید. آبی امید، نیلی امید، هزار رنگ امید. من چرا انقدر امیدوارم؟ این بپر بپر کردن های کوچیک و ادای پرواز درآوردن از کجا میاد؟ پس چرا چند ساله انقدر سنگینم؟ مثل یه کیسه شن خیس، خیس از کورتیزول. اینجا که میرسه همیشه بغضم میگیره ولی گریه نمیاد، به قول همکارم چون heavily medicated ام. ولی کاش مثل خیلی خیلی بچگی بود، وقتی افسرده نبودم. مضطرب نبودم. زندگی میکردم بدون دارو. بابا روی فسیل یه گیاه هم دست کشید. یه روز که سرد ...
نظرات
ارسال یک نظر