۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

خب دیگه هر کس مورد علاقه هایی داره ، از لحاظ موسیقی و خواننده هایی که دوست داریم صداشون رو توی گوشمون بشنویم می گم.
شما به بعضی از این خواننده های مورد علاقه زیادتر از بقیه گوش می کنید و یه جور زندگی مسالمت آمیز باهاشون دارید . مثلا Stuart Murdoch یکی از اون مورد علاقه است . محشره ، ولی نمی تونم همیشه گوشش کنم . بالاخره گاهی خسته کننده می شه برام . برای مدتی گوشش نمی کنم تا وقتی که حوصله اش رو داشته باشم . این یکی از عادی ترین روابط من با خوانندهای مورد علاقه ام هست .
ولی اونایی هم هستند که کمی غیر عادیند ، مثل تام یورک . من هیچ وقت از صداش دلزده نمی شم و هیچ وقت هم دلتنگ اش نمی شم . مثل این هست که از اول صداش توی سرم بوده و هر وقت که بهش گوش می کنم صداش توی سرم بلند تر می شه .
خواننده هایی هم هستند که ورای عادی یا غیر عادی بودن هستند برام، ورای فایل های موسیقی ،توی زندگی واقعی ام هستند، مثل راجر واترز . قضیه مال چند سال پیش هست، داشتم از کلاس ریاضی برمی گشتم و wish you were here رو گوش می کردم .هر از گاهی سوزنم روی یه آهنگ گیر می کنه و یکی از اینجوروقت ها بود ، تمام مدت کلاس ، حواسم بهش بود ، منتظر بودم کلاس تموم بشه و من به ماراتن چند روزه ام با این آهنگ برسم . بعد از کلاس تنها راه می افتادم سمت خونه ، آهنگ در گوش.
داشتم تنها توی پیاده روی تاریک می رفتم و صدای آهنگ رو کم کرده بودم تا یه وقت با رهگذر بیمار یا هر چیز ترسناک دیگه ای که اونوقت ها توی ذهنم بود غافلگیر نشم .یهو حس کردم که کسی داره توی گوشم حرف می زنه ،هر چند به خاطر صدای راجر واترز  نمی شنیدم چی می گه ، اما نفس های داغش رو روی گردنم حس می کردم . وحشت کردم . سیل ماشین هایی که از خیابون می گذشتند pause شد ، دنیا ایستاد ، برگشتم و پشت سرم رو نگاه کردم . هیچ کس نبود ، تا ته پیاده رو هیچ کس نبود . بعد همه چیز دستم اومد . برگشتم و راهم رو ادامه دادم و راجر واترز  بغل دستم ، در گوشم ، اجرای زنده کرد تا خونه .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر