۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

پاییز بود و روی یه نیمکت نشسته بودم و منتظر اومدن یه آدم نچسب بودم .ایستک انارم رو تا ته خوردم و بعد از سر بی حوصلگی ، چشمم رو گذاشتم لب شیشه و ته اش رو نگاه کردم.اونقدر به نظرم قشنگ اومد که هر وقت نوشابه ای ،ایستکی می خوردم ،اینجوری از ته اش عکس می گرفتم.یه مجموعه از این عکس های شیشه نوشابه ای دارم .
اونموقع ها هنوز شیشه نوشابه معنی الان رو نداشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر