سرما خوردم . شیراز داره برف میاد و من اینجا سرما میخورم ، حسرت هم میخورم البته ، بیسکوییت با شیر داغ هم. تغذیه ی موردعلاقه ی مریضیام هست . داشتم درس میخوندم ولی درس خوندن سخت شده چون امتحانهای کتبی رو دادم و امتحانهای عملی دیگه خیلی برام اضافهکاری میاد . به خودم جایزه میدم که انقدر درس بخون و بعدش کتابات رو بخون . دارم خدای چیزهای کوچک رو میخونم . متنش برام سخته اما یواش یواش میخونمش و کیف دنیا رو میکنم . اتفاق های کتاب تو استانی میافته که همسایه ی استان ماست . خیلی از چیزهایی رو که نویسنده توصیف میکنه رو من با دقت میتونم تصور کنم ، زبونشون ، غذاهاشون ، اتوبوسها ، لباسها ، آدم ها . خیلی از چیزهایی که دیده بودم و انقدر عجیب بود که فکر میکردم خیالاتی شدم ... کتاب ئه اون هندی رو که من از پشت روزمرگی و کثیفی و هزارتا چیز دیگه میبینم رو نشون میده ، خیلی خیلی خیالینتر و قشنگتر ،. فقط انقدر خوبه که دیگه از درس خوندن باز میشم ، تازه آدمی که خودش مریض هست براش بی انصافیه که بشینه انواع دردهای قفسه ی سینه رو بخونه ، نیست ؟
Pioneer Species
هنوز چهرهی هیجانزدهی بابا با اون سبیل سیاهش یادم میاد که گلسنگ رو اولین بار برام تعریف کرد. معجزهی همزسیتی جلبکهای چند سلولی فتوسنتزکن با قارچ، از اولین چندسلولیهایی که آب خارج شدن، سنگ رو خاک کردن تا خزه بیاد و لایهی ضخیمتری بسازه و کمکم گیاههای دیگه بیان. بابا با انگشت اشارهاش که هنوزم همون شکلیه و ناخن تمیز و کوتاه داره و پوست خشک و یخزده، میکشه روی گلسنگ. بعدش من دست میکشم و انگشت کوچیکم اولین نشونههای امید روی زمین رو لمس میکنه. گلسنگ که منتظر میمونه و توی بدترین شرایط، روی هر سطحی و با کمترین بارون رشد میکنه و سبز میشه. سبز امید. آبی امید، نیلی امید، هزار رنگ امید. من چرا انقدر امیدوارم؟ این بپر بپر کردن های کوچیک و ادای پرواز درآوردن از کجا میاد؟ پس چرا چند ساله انقدر سنگینم؟ مثل یه کیسه شن خیس، خیس از کورتیزول. اینجا که میرسه همیشه بغضم میگیره ولی گریه نمیاد، به قول همکارم چون heavily medicated ام. ولی کاش مثل خیلی خیلی بچگی بود، وقتی افسرده نبودم. مضطرب نبودم. زندگی میکردم بدون دارو. بابا روی فسیل یه گیاه هم دست کشید. یه روز که سرد ...
خیالین تر. چه کلمه ی قشنگی
پاسخحذفآره بی انصافیه. نازی نازی
:))))) :*
پاسخحذف