شما نشستید پشت میز آشپزخونه و دارید به دسته ی لیوان سرامیکی تون نگاه می کنید .
کسی نمی فهمه که چرا به دسته ی لیوانتون نگاه می کنید .
چون نمی دونه که روزهای متوالی فقط سیاهی مطلق می دیده اید.
کسی نمی دونه که در اولین دقایق بازگشتتون به دنیا ،
زیر نور سفید عصر که از پنجره ی پشت سرتون می تابه ،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر