۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

شما نشستید پشت میز آشپزخونه و دارید به دسته ی لیوان سرامیکی تون نگاه می کنید .

کسی نمی فهمه که چرا به دسته ی لیوانتون نگاه می کنید .

چون نمی دونه که روزهای متوالی فقط سیاهی مطلق می دیده اید.

کسی نمی دونه که در اولین دقایق بازگشتتون به دنیا ،

زیر نور سفید عصر که از پنجره ی پشت سرتون می تابه ،

قلبتون از تماشای دوباره ی چیزساده ای به نام دسته ی لیوان فشرده می شه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر