من ربنا رو که میشنوم یاد سفره های افطار بچگی می افتم . اونروز یکی ازم میپرسید که روزه میگیرم یا نه ، من نمی دونم اینا چرا اینطورین ولی روزی صد نفر این رو از من می پرسن و عجیب ترین چیز دنیا هم هست براشون که دینی داشته باشی و بهش عمل نکنی . یعنی یه جورایی وقتی که میگی نه دیگه بهت گوش نمی کنن که چی میگی انقدر که تعجب می کنن ، برا همین وقتی در ادامه گفتم که بچه بودم آره اما کم کم ایمانم رو از دست دادم انگار داشتم با خودم حرف میزدم . من چقدر گاهی حسرت بچگی رو میخورم وقتی هرچیزی یا درست بود یا غلط و هیچ چیزی اون وسط معلق نبود . چقدر گاهی حسرت آرامش همه ی آدم های دیندار رو میخورم یا همه ی آدم های بی دین رو .
Australian Ibis
۱ هفته قبل