a contemplation on nature contemplating
هر چهارشنبه صبح سوار قطار که میشم اول همهچیز تاریکه، ولی بعد یواش یواش روز شروع میشه و سایهی سیاه درختها و سرمهای دشتهای برفی پیدا میشه. کمکم طیف رنگ ها روشنتر میشه و روز زمستونی در مینیمال ترین حالت خودش شروع میشه. توی این فصل برای ماهها چند رنگ مختصر دنیا رو میسازن، سایههای سیاه و آبی توی پسزمینهی سفید. امروز مه هم هست، یه لایهی خاکستری رو همهی منظرهها. بعد، گاهی خورشید در میاد و یه رنگ دیگه اضافه میشه. هیچ وقت به قشنگی رنگ زرد آفتاب روی سفید برف دقت کردین؟ یا رنگ آبی روشنی که خورشید به سایهها میده؟ چه سعادتیه شاهد زمستون بودن.